دریاسر و دریاوره

در روستای دریاسر دو طایفه «مسلمان» و «گبری» با فاصله حدود دویست تا سیصد متر در روستاهای «بالادریاسر» و «پایین دریاسر» زندگی می کردند.بیشتر مردم «بالادریاسر» از منتسبین به اهل بیت و سید بودند که زندگی برای آنان در کنار گبری ها که نوعی کافر و غیرخداپرست بودند بسیار سخت بود.ازطرفی سر و صدای  آب دریاچه و حیوانات ساکن در آن برای بعضی ها آزار دهنده بود ،از جمله دختر سید بزرگواری که در حال حاضر قبر مبارکش مورد احترام بسیاری از مردم روستای «وری» از توابع «کیاسر» می باشد به نام «سید عماد الدین» که در این روستا زندگی می کرد.که گفتن داستان زندگی این دختر بسیار زیبا وشنیدنی است.

بنا به گفته ی قدیمی تر ها روزی  از روزها جناب «سید عماد الدین» قصد شوهر دادن به دختر خود را داشت،در مجلسی همگانی اعلام کرد هر یک از جوانان که بتواند چهل شب قبل از اذان صبح و زودتر از من بیدار شده و اذان بگوید،من دختر خود را به عقد او در خواهم آورد.می گویند؛جوانی به نام«سید رضی» که بسیار پاکدامن و مؤمن و متدین بود انجام این کار نظر آقا«سید عماد الدین» را نسبت به خود جلب کرد و زمینه ازدواج خود با دختر،وی را فراهم ساخت.

بعدها آقا«سید عما الدین » به روستای «وری» که همانطور که گفتم آرامگاه کنونی وی در آنجاست کوچ کرد ه و در آنجا سکونت یافت.

در یکی از روزها که جهت سرکشی دخترش به «دریاسر» می آید،در بین صحبتهای خودش با دخترش در میابدکه دختر،وی از چیزی رنج می برد. از او سؤال کرد چه چیزی در در اینجا تورا ناراحت می کند؟ گفتند؛دختر برای پدر می گوید:همه چیز خوب است فقط غروبها صدای قوک و قورباغه های دریاچه مرا آزار می دهدو غمگینم می کند.در پی همین موضوع آقا «سید عماد الدین» که جایگاه بلندی نزد خداوند داشت،به قسمت انتهایی دریاچه در ناحیه شمال شرقی آن که الآن به «بردم کاب»معروف است رفته و با زمین زدن عصای خود از خداوند سبحان درخواست کرد که آب دریاچه  تخلیه شود تا زمینه آسایش دخترش فراهم شود.

به فضل خداوند کریم آبراهی باز شد که بعداًبه محل دریافت آب برای آسیاب آبی تبدیل شد و آب دریاچه از آنجا به تدریج خالی گردید ،تا جایی که در یاچه خشک شد و تنها دو چشمه آب جوشان از آن باقی ماند که هنوز هم در وسط زمینهای شالیزاری فعلی می جوشد.

در تداوم این خشک شدن، اهالی روستای «دریاسر» که اکنون در محل جدید یعنی «وِلآغوز» سکونت دارند ؛برآن شدند تا با استفاده از زمینهای این دریاچه اقدام به شالیکاری نمایند،لذا در صدد برآمدندتا به هر صورت ممکن آن را خشک کرده و برای این کار استفاده کنند.

سالها گذشت تا مردم توانستند این دریاچه را خشک کرده و از زمین های آن بزای شالیکاری استفاده نمایند.

پدرم می گوید:یادم می آید بچه که بودم مادرم و دیگر فامیلها هنگامیکه برای نشا به داخل زمین می رفتند در بعضی از جاهای این زمین های شالیزاری تا قسمت کمر داخل گل و لای فرو می رفتند تا بتوانند نشا کنند و حتی هنگام شخم زدن زمین (چون از گاو استفاده می کردند) گاو های نر تنومند که به خیش بسته شده بودند تا قسمت گردن در گل فرو می رفتند و نای ادامه حرکت نداشتند و چندین تن از اهالی کمک می کدردند تا بتوانند حیوان را از مهلکه نجات دهند.

امروزه با پیشرفت تکنولوژی و همکاری و همیاری اهالی طرح تسطیح اراضی در این زمینها اجرا شد این زمین ها به شالیزارهای مسطح و قابل بهره برداری به طوری که هر کشاورز می تواند با هر وسیله ای که دارد در به کنار زمین خود برود تبدیل گردید.

نظر یادتون نره

باسپاس فراوان

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سزشت                                 که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

حافظا روز عجل گر به کف آری جامی                   یکسر از کوی خرابات برندت به بهش


نظرات شما عزیزان:

Baskerville
ساعت11:56---10 مرداد 1392
in ettelaatte kajeje gerni
khale bahale
mer30


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:دریاوره,شویلاشت,راش,مرز,بلوط,دریاسر,طایفه مسلمان,طایفه گبری,بالا دریاسر,پایین دریاسر,وری,کیاسر,سید عمادالدین,سید رضی,, | 15:23 | نویسنده : محمد صادق یعقوبی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.